درآمد
شايد در تمام ايران و لبنان، در پيگيري سرنوشت امام موسي صدر، كسي به سختكوشي كماليان را نتوان يافت. فهرست مقالات و نامه ها و مصاحبه هاي او در دو دهه گذشته درباره ابعاد و جوانب شخصيت، آرا، انديشه ها و فرجام امام موسي صدر، رد اين مختصر نمي گنجد. او كه مدتي مديريت موسسه مطالعات فرهنگي امام موسي صدر را بر عهده داشته است، هم اينك مجموعه نفيس «عزت شيعه» را آماده انتشار دارد و نيز سايت «روايت صدر» را راه اندازي كرده است و آخرين اخبار و تحليل ها را درباره امام موسي صدر در اختيار پژوهندگان قرار مي دهد. او در گفت و شنود حاضر، ناگفته هائي را پيرامون ارتباط وثيق شهيد آيت الله صدر با امام صدر بيان داشت و نتيجه آن را نيز با دقتي شايان توجه به مدت يك هفته، مورد بازبيني و تجديد نظر قرار دارد.
شواهد تاريخي نشان از ارتباط و اعتماد بين شهيدصدر و امام موسي صدر دارند، به گونه اي كه اگر اين ارتباط و اعتماد وجود نمي داشت، اساسا بسياري از حوادث در زندگي اين بزرگواران رخ نمي داد. به اعتقاد شما اين اعتماد در چه عوامل و عناصري ريشه داشت؟
به نظر من ريشه اين اعتماد متقابل و ارتباط، در شناخت عميقي است كه طرفين از يكديگر داشتند، در دردها و آرزوهاي مشتركشان است، در نيازي است كه به همكاري تنگاتنگ با يكديگر در آينده حس كرده بودند و نيز در اميدهايي است كه به آتيه يكديگر داشتند. همان طور كه مي دانيد، هم شهيد صدر و هم امام موسي صدر، انسانهايي بسيار زيرك و آدمشناس بودند كه به راحتي شخصيت و توانمندي طرف مقابل خود را تشخيص مي دادند. اين دو بزرگوار، در فاصله سال هاي 1333 تا 1337 شمسي، تقريبا شب و روز را در نجف اشرف در كنار يكدگر به سر بردند : هم همدرس بودند، هم مباحثه علمي بين الاثنيني داشتند، هم رفت و آمد خانوادگي داشتند، هم دوستانشان مشترك بودند و هم مهم تر از همه، همفكري هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي فراواني با هم داشتند. طبيعتا اين فضا باعث شد كه آن دو، از يكديگر شناخت عيني و دقيق پيدا كنند و در عين حال دريابند كه تا چه اندازه در آينده براي تحقق اهدافشان به همكاري با يكديگر نياز دارند.
در زمينه فعاليتهاي علمي مشترك، مشخصا در كدام درسها به طور مشترك حاضر مي شدند و مباحث علمي آنها به چه شكلي بود؟
امام موسي صدر در فروردين سال 1333 و اندكي پس از درگذشت پدرشان، مرحوم آيت الله العظمي سيد صدرالدين صدر، به نجف رفتند. ارتباط علمي ايشان با شهيد صدر از همان بدو ورود آغاز شد. بيشتر درسهاي آنان مشترك بود. هر دو در درسهاي اصلي آن زمان حوزه نجف، يعني دروس فقه و اصول آيات عظام سيد محسن حكيم و سيد ابوالقاسم خويي شركت داشتند. مرحوم آيت الله العظمي شيخ مرتضي آل ياسين، دايي شهيد صدر نيز يك درس خصوصي فقه داشتند كه همه بزرگان خاندان صدر، از جمله شهيد صدر، برادرشان مرحوم آيت الله سيد اسماعيل صدر و نيز امام موسي صدر در آن شركت داشتند. همزمان با آن، مرحوم آيت الله شيخ صدرا بادكوبي، تنها مدرس فلسفه آن روزگار نجف، درس اسفاري گذاشته بودند كه باز هر دو پسر عمو در آن شركت مي كردند. البته امام موسي صدر در درسهاي آيات عظام سيدعبدالهادي شيرازي و شيخ حسين حلي نيز حاضر مي شدند. نمي دانم كه آيا شهيد صدر نيز در آن درسها حاضر مي شدند يا خير. طبيعتا مباحثات اين دو بزرگوار با يكديگر نيز از همان بدو ورود آغاز شد. امام موسي صدر در نجف با دو نفر مباحثه بين الاثنيني داشتند: يكي با شهيد صدر و ديگر با مرحوم آيت الله سيد محمد علي موحد ابطحي. البته ايشان با شهيد صدر، هم فقه و اصول را مباحثه مي كردندو هم فلسفه را.
از مباحثات فقه و اصول شهيد صدر و امام صدر چه خاطراتي داريد؟
در اين باره خاطرات شيرين و آموزنده زيادي نقل شده اند. معروف است كه اين دو بزرگوار از همان آغاز مباحثات بين الاثنيني خود، درباره اينكه از لحاظ علميت، آيا حوزه قم مقدم است يا حوزه نجف، با يكديگر بحث و مطايبه داشتند. ظاهرا شهيد صدر ابتدا بر اين اعتقاد بودند كه مرحوم آقاي خويي در فقه و اصول از مراجع قم مسلط تر و اعلم هستند. پاسخ امام صدر نيز تا آخر آن بود كه «آقاي خويي اگر چه خيلي مسلط است، اما ما از آن ارادتي كه به آقاي داماد داريم، دست بر نمي داريم.» امام موسي صدر از شاگردان برجسته مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد محقق داماد بودند و ايشان را به هيچ وجه از آقاي خوئي كمتر نمي دانستند. البته خود شهيد صدر نيز براي مقام علمي مرحوم آقاي داماد خيلي احترام قائل بودند. آقاي دكتر سيد مصطفي محقق داماد، فرزند مرحوم آيت الله العظمي داماد، مكررا از ديدار ارديبهشت سال 1358 خود با شهيد صدر نقل كرده اند كه آن بزرگوار تصريح كرده بودند، «من شاگرد «بالمنزله» پدر شما هستم. براي اينكه وقتي آقا موسي صدر به نجف آمدند، ايشان تحصيلكرده قم بودند و نوشته هايشان در قم را همراه خود آورده بودند. من احساس كردم كه بايد بنشينم و مباحثي را كه ايشان نوشته اند، به واسطه بشنوم.»
نتيجه اين بحث و مطايبه چه بوده است؟ بالاخره شهيد صدر و امام صدر چگونه با هم به تفاهم رسيدند؟
بحث اعلميت آقايان خويي يا داماد تا آخرين روز حضور امام صدر در نجف ميان اين دو پسر عموي بزرگوار ادامه يافت. البته همان طور كه مي دانيد، اين فضاي شيرين و سازنده رقابت ميان دو حوزه قم و نجف، از اواخر دوران مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري به طور جدي وجود داشته است. شما اثرات اين رقابت را حتي در آثار امام خميني نيز به كرات مشاهده مي كنيد؛ از جمله آنجا كه حضرت امام پس از اولين سفر خود به نجف تصريح مي كنند كه در سراسر حوزه كهنسال نجف، عالمي در حد و اندازه «آقا سيد محمدرضاي خودمان» {مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني} مشاهده نكردند. طبيعتا در زمان مرجعيت آيت الله العظمي بروجردي كه دوران شكوفايي حوزه قم بوده است، رقابت ميان دو حوزه نيز اوج گرفت و به خصوص با ظهور و بروز قوي دانش آموختگان برجسته قمي، از جمله امام موسي صدر و آيات عظام سيد موسي شبيري زنجاني، سيدعبدالكريم موسي اردبيلي و ميرزا جواد تبريزي در دروس مراجع حوزه نجف، شدت بيشتري يافت. آيت الله العظمي شبيري زنجاني در گفتگويي كه در سال 69، درباره امام صدر خدمتشان داشتيم، اين طور فرمودند كه امام موسي صدر وقتي از قم به نجف رفتند. در آنجا درخشش بسيار داشتند و چنان مورد توجه واقع شدند كه نجفي ها گفته بودند: «ما خيال نمي كرديم قم چنين محصولي داشته باشد! شما روي قم و قمي ها را سفيد كرديد.» مرحوم آيت الله سيد محمد باقر سلطاني طباطبايي(باجناق شهيد صدر) نيز در گفتگويي كه در سال 1374 با ايشان داشتيم؛ چنين فرمودند، «آقا موسي به قدري مورد توجه حوزه نجف قرار گرفته بود كه گفته مي شد فضلاي قم افضل از فضلاي نجف هستند.» همچنين برخي از مراجع بزرگوار امروز قم از مرحوم آيت الله سيد محمد روحاني نقل مي كنند كه مرحوم آيت الله العظمي خويي به مناسبتي گفته بودند، «سه طلبه از قم به نجف آمدند، اما نماندند و پس از مدت كوتاهي بازگشتند. كاش من هرگز اينها را نمي ديدم و به آنها دل نمي سپردم.» بعد امام صدر و آيات عظام شبيري زنجاني و موسي اردبيلي را نام برده بودند. غرض آنكه اين رقابت شيرين ميان دو حوزه از قديم وجودداشته است و حوزه قم و فضلاي آن هموار مورد تأييد مراجع بزرگ حوزه نجف بوده اند.
از مباحثات فقه واصول شهيد صدر و امام صدر ديگر چه خاطراتي داريد؟ آيا شنيده ايد كه امام موسي صدر جمله اي درباره شهيد صدر گفته باشند؟
همان طور كه اشاره كردم، اين نوع خاطرات كه اتفاقا ظرائف اخلاقي و نكات آموزنده بسياري در آنها نهفته است، زيادند. آيت الله موسوي اردبيلي در گفتگوي سال 1376 خود با ما تعريف مي كردند كه امام صدر وقتي در تابستان سال 1334 و پس از يك سال اقامت در نجف به قم بازگشتند تا چند ماهي را در ايران بگذرانند، از شهيد صدر خيلي تجليل كرده و گفته بودند كه ايشان خيلي قوي است. ايشان حتي از امام صدر نقل مي كردند كه در مباحثاتي كه با شهيد صدر داشته اند، گاهي اوقات مشكل مي توانستند در برابر آن بزرگوار مقاومت كنند. همچنين آيت الله شيخ علي اصغر مسلمي كاشاني به واسطه يكي از شاگردان برجسته شهيد صدر از قول امام صدر نقل كردند كه گاهي اوقات هر چه مطالعه مي كردم، در مقابل آقا سيد محمد باقر چون گنجشكي بودم در برابر باز! يعني در كمال تواضع خودشان را كوچك تر گرفته بودند.
آيا واقعيت نيز همين طور بود؟
قطعا خير! اينهايي كه گفتم تنها يك روي سكه بود. بسياري از بزرگان كه هر دو بزرگوار را مي شناختد و طي اين سالها خدمتشان رسيديم، اعتقاد داشتند كه امام صدر و شهيد صدر، از نظر هوش و استعداد، همرديف يكديگر و تالي تلو جد اعلاي خاندان صدر، مرحوم آيت الله العظمي سيد صدرالدين موسوي عاملي بودند. همان طور كه مقام معظم رهبري نيز در ديدار سال 1383 خود با خانواده شهيد صدر عنوان كردند، خاندان صدر استعدادهاي درخشان زياد داشته است. بگذاريد برايتان خاطره ديگري را تعريف كنم كه آن روي سكه را نشان مي دهد.
اين خاطره را در زمستان سال 1378 شمسي از جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاي شيخ علي پاكستاني در لبنان شنيدم كه هم عظمت علمي اين دو پسر عمو را مي رساندو هم عظمت اخلاقي آنان را. آقاي شيخ علي پاكستاني يكي از مديران مجلس اعلاي اسلامي شيعيان لبنان است كه تحصيلات حوزوي خود را در نجف و بخشي از آن را نزد شهيد صدر گذرانده است. ايشان تعريف مي كردند كه وقتي در نجف اشرف درس مي خواندند، يكي از شاگردان برجسته شهيدصدر از آن بزرگوار نقل كرده بود كه يك بار در يكي از موضوعات فقهي با امام صدر اختلاف نظر پيدا كرده بودند. مباحثات آن دو بزرگوار روزهاي متمادي به طول انجاميده بود و طرفين بر رأي خود ايستادگي كرده بودند، يعني نه شهيد صدر كوتاه آمده بود و نه امام صدر. نهايتا استاد مشترك خود مرحوم آيت الله العظمي خويي را حكم قرار داده و براي داوري خدمت ايشان رفته بودند. مرحوم آقاي خويي هم راي امام صدر را تاييد كرده بودند. آقاي پاكستاني مي گفتند كه مدتي پس از آنکه به لبنان آمدم و در خدمت امام صدر به کار مشغول شدم، روزي شرح ماجرا را از خود آن بزرگوار سوال كردم. امام صدر اول پرسيده بودند كه اين خاطره را چه كسي نقل كرده است؟ پس از آنكه آقاي پاكستاني از شاگرد شهيد صدر را نام برده بودند، امام صدر ضمن تأييد صحت خاطره تذكر داده بودند، «البته آقا يك موقع اشتباه نشود، اين قصه به معناي آن نيست كه سيد موسي از سيد محمد باقر اعلم است»!
آيا از شهيد صدر نيز درباره اعلميت امام صدر جملاتي به ياد داريد؟
فراوان! بسياري از شاگردان عراقي و لبناني شهيد صدر طي گفتگوهايي كه با ما داشتند نقل كردند كه آن بزرگوار از همان دوران مباحثات خود با امام صدر در نجف، ايشان را مجتهدي مسلم مي دانسته اند. حجت الاسلام شيخ اديب حيدر يكي از شاگردان لبناني شهيد صدر در اين باره خاطره جالبي را برايمان تعريف كرده است. ايشان مي گفت وقتي در سال 1355 تصميم گرفتم به لبنان، برگردم؛ نزد شهيدصدر رفتم و نظر ايشان را درباره امام صدر و همكاري با آن بزرگوار جويا شدم. شهيد صدر نظر خود را درباره اعلميت و تقواي امام صدر با دو جمله بيان كرده و درباره اعلميت امام صدر گفته بودند، «اگر آقا موسي به سنت حوزه پايبند بود ودر نجف باقي مي ماند، بدون شك، مرجع مطلق و بلا منازع شيعه مي شد!» يعني با كمال تواضع، امام صدر را در امر مرجعيت بر خود مقدم دانسته بودند. درباره تقواي امام صدر نيز گفته بودند، «آقاي موسي در عبادات، شخصيتي ممتاز است. در اين مدتي كه با هم بوديم، به ياد ندارم كه حتي يك بار نماز شب و تهجدش ترك شده باشد.» همچنين آنگونه كه از آقاي دكتر صادق طباطبايي شنيدم، مرحوم پدرشان آيت الله سلطاني طباطبايي بارها اين جمله شهيد صدر را نقل كرده بودند كه، «پسر عموي من آقا سيد موسي، ازكي فقهاء معاصر در مسائل مستحدثه است.»
درباره مباحثات فلسفي شهيد صدر و امام صدر نيز نكاتي را ذكر كنيد.
هم امام موسي صدر و هم شهيد صدر، هر دو به فلسفه علاقمند و متمايل بودند. امام صدر زماني قم را به قصد نجف ترك كردند كه مشتاقانه و مرتبا در دوره دوم درس اسفار مرحوم علامه طباطبايي كه در مسجد سلماسي تدريس مي شد، شركت داشتند. همزمان با آن، هم درس اسفار مرحوم علامه طباطبايي و مباحثه با شهيد بهشتي را در پي داشت، به همين جهت در نجف به فكر جبران و چاره جويي افتادند. ظاهرا در ابتدا به اتفاق شهيد صدر از مرحوم آيت الله سيد محمد علي موحد ابطحي خواسته بودند تا براي آنها و يكي دو نفر ديگر درس اسفار بگويند. دليل رجوع به مرحوم آقاي ابطحي نيز گويا اين بوده است كه آن بزرگوار خود از شاگردان فعال اولين دوره درس اسفار مرحوم علامه طباطبايي در قم بوده و نقطه نظرات استاد را خوب ثبت و ضبط كرده بودند. اما مرحوم آقاي ابطحي به احترام جدشان، صاحب مكيال المكارم، كه فرزندش را از تدريس فلسفه منع كرده بود، عذر خواسته بودند. ظاهرا پس از آن بود كه شهيد صدر و امام صدر در درس عمومي اسفار مرحوم آيت الله شيخ صدرا بادكوبي در نجف شركت كردند. البته آن درس عمومي نيز به سبب موضع منفي حوزه نجف عليه فلسفه و اعتراض برخي از مراجع وقت، خصوصا مرحوم آيت الله العظمي سيد محمود شاهرودي، چند هفته اي بيش دوام نياورده بود. به همين جهت در عين حضور در درس خصوصي مرحوم آيت الله صدرا بادكوبي، خود با يكديگر به مطالعه و مباحثه كتاب اسفار پرداختند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 18
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}